جدول جو
جدول جو

معنی رأی دادن - جستجوی لغت در جدول جو

رأی دادن
(تُ فَ / فِ دَ)
نظر دادن بانتخاب کسی برای وکالت مجلس و یا سناتوری یا عضویت انجمنی. ابراز نظر درباره انتخاب شدن کسی بوکالت و یا سناتوری. در اصطلاح سیاسی و عرف انتخابات، نوشتن نظر خود درباره انتخاب شدن کسی روی کاغذ و در صندوق خاص انتخابات انداختن، نظر موافق دادن مجلس به دولت یا وزیری، حکم کردن. قضا کردن. فتوی دادن. (ناظم الاطباء).
- رأی دادن محکمه (قاضی) ، اظهار نظر کردن دادگاه درباره اتهامی و یا شکایتی و مرافعه ای. ابرازداشتن دادگاه یا قاضی نظر و عقیده خود را در شکایتی و یا اتهامی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از یاری دادن
تصویر یاری دادن
کمک کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بازی دادن
تصویر بازی دادن
کسی را به کاری یا چیزی سرگرم ساختن، فریب دادن
فرهنگ فارسی عمید
(تِ بَ وَ دَ)
اظهار عقیده و رای کردن. (فرهنگ غفاری). رأی دادن. رجوع به رأی دادن شود، حکم کردن. (ناظم الاطباء). قضا کردن. فتوی دادن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بازی دادن
تصویر بازی دادن
گول خوردن، فریفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یاری دادن
تصویر یاری دادن
کمک کردن، توانایی دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رای دادن
تصویر رای دادن
اظهار عقیده کردن، حکم کردن، رای دادن، چاشتن و یچیرنیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یاری دادن
تصویر یاری دادن
((دَ))
کمک کردن، توانایی دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بازی دادن
تصویر بازی دادن
((دَ))
کسی را سرگرم ساختن، فریب دادن کسی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رای دادن
تصویر رای دادن
للتّصويت
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از راحت دادن
تصویر راحت دادن
Comfort
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از رای دادن
تصویر رای دادن
Vote
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از رای دادن
تصویر رای دادن
voter
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از رای دادن
تصویر رای دادن
ลงคะแนน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از راحت دادن
تصویر راحت دادن
утешать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از راحت دادن
تصویر راحت دادن
trösten
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از رای دادن
تصویر رای دادن
ووٹ دینا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از رای دادن
تصویر رای دادن
ভোট দেওয়া
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از رای دادن
تصویر رای دادن
투표하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از رای دادن
تصویر رای دادن
kupiga kura
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از رای دادن
تصویر رای دادن
oy vermek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از رای دادن
تصویر رای دادن
投票する
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از رای دادن
تصویر رای دادن
להצביע
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از رای دادن
تصویر رای دادن
memilih
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از رای دادن
تصویر رای دادن
मतदान करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از رای دادن
تصویر رای دادن
stemmen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از رای دادن
تصویر رای دادن
votar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از رای دادن
تصویر رای دادن
votare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از رای دادن
تصویر رای دادن
votar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از رای دادن
تصویر رای دادن
投票
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از رای دادن
تصویر رای دادن
głosować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از رای دادن
تصویر رای دادن
голосувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از رای دادن
تصویر رای دادن
wählen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از رای دادن
تصویر رای دادن
голосовать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از راحت دادن
تصویر راحت دادن
втішати
دیکشنری فارسی به اوکراینی